خواجه برفت و خفت به خاک وتو ز ابلهی


در ماتمش به ناله و آه اندری هنوز

بزدود خاک تیره از او آب و رنگ و تو


در جامه کبود و سیاه اندری هنوز

مگری برآن که رخت به منزل کشید و رفت


بر خویشتن گری که به راه اندری هنوز